Antibikhiyal-313

بیخیالی تو این عصر داغ بیخیالی!؟ممنوع!

Antibikhiyal-313

بیخیالی تو این عصر داغ بیخیالی!؟ممنوع!

Antibikhiyal-313

شرط عشق،"جنون"است...ما که ماندیم؛مجنون نبودیم...!
-------------------------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدا.اومدم اگه کم گذاشتم...اگه کم کاری کردم...حالا بجنبمو یه کم هم برا اون آخریه...اونی که وعده دادی...اونی که وجودیت و موجودیت این توپ خاکی برا خاطر نازنین اونه کار کنم.بی ارزشه ...ولی سپردم خودمو اینجارو دست خودت... یا علی
*التماس دعای فرج*
پ.ن:کربلا ظهور امامی بود که به خاک و خون کشیده شد؛
حق بدهیم که خدا اینقدر محافظه کار شود!
پ.ن: آه از این یوسف که من در پیرهن گم کرده ام..!
--------------------------------------
هزاران وادی غم را به یک نازت خریدارم

بناز ای گل که من هردم به یادت سجده بگذارم

اگر ساقی همش باقی بنوشاند می نابی

از آن من روی گردانم که در دل من تورا دارم
==============
کشتۀ اشک‌ها

امام حسین (علیه‌ السلام):

أنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ, لا یَذکُرُنِی مُؤمِنٌ إلَّا اسْتَعبَرَ.

من کشتۀ اشکم و هیچ مؤمنی
مرا یاد نمی‌‌کند مگر آن‌که
اشک‌هایش جاری می‌شود.

I am the murdered of tears, so whenever
believer mentions me,
he sheds tears.
أمالی الصدوق، ص 137

آخرین نظرات
پیوندها

نامه ی دوم مقام معظم رهبری به جوانان غرب

متن نامه به:

فارسی

 English

العربیة

فارسی


پستی به عمق تنها "یک لحظه"..!

ببخشید!
یک لحظه (کلیک)...
...



اللهم !

چشای خیلیا از عشق تر شد ؛


ارزقنا  ...

کمی دیرتر...

_ جون مادرت بیا!

جوان سرش را به سمت من که نزدیکترین آدم کنار او بودم چرخاند و باحیرتی توأم با وحشت پرسید:

_ خطابشون که قطعا به حضرت بقیٍة الله الاعظم نیست؟!

...

او بی اعتنا به مداح و مردم که توأمان فریاد« آقا بیا » سر داده بودند -انگار جز من و خودش هیچکس در مجلس نیست- خطاب به من ادامه داد:

_ اگر آقا نعوذ بالله نیستند و حضور ندارند، پس چرا اینها انقدر حرص و جوش می زنند که بیا! اگر آقا هستند و حاضر و ناظرند که چرا جلوی چشم آقا این اداء و اطوار رو در میارن؟چرا شو اجرا میکنن؟ چرا حرمت نگه نمی دارن؟ چرا بالحن لاتی و چاله میدونی با آقا حرف می زنن؟! این که میگن « آقا بیا ! »یعنی چی؟ آقا بیاد چه کارکنه؟ منظورشون اینه که آقا کجا بیاد ؟ چرا این ها خودشون همت نمیکنن یه تُک پا برن پیش آقا ؟ اصلا مگه آقا جایی رفته ان که هی میگن:بیا!

اگر آقا نیستند و بناست بعدا بیان، پس عالم بر مدار چه کسی می گرده؟ اگر آقا نیستند پس مردم از دست چه کسی روزی می گیرن؟ اگر آقا حضور ندارن،پس حجت خدا روی زمین کیه؟ نماینده خدا روی زمین کجاست؟ یعنی خدا مردم رو بدون صاحب و ولی رها کرده؟ اگر آقا نیستن پس سرپرستی مردم رو خدا به دست کی سپرده؟

جوان گرچه خطاب به من، اما انگار باخودش حرف می زد و واگویه های درونی خودش را بروز می داد. دردها وحرف های تلنبارشده ای که ناگهانی و بی اختیار، مثل گدازه های آتش فشان از قله دلش سرریز می کرد. مداح در میان ضجه و مویه گفت:

_ آقا ما جزتو کسی رو نداریم.

و با گریه ادامه داد:

_ تو هم جز ما کسی رو نداری.

و جوان معلوم نیود که جواب مداح را میدهد یا حرف های خودش را میزند:

_ چرا ما فکر میکنیم که آقا در همه جای دنیا مظلوم و غریبن و این ماییم که باجشن تولد گرفتن برای ایشون ، ازغربت و مظلومیت درشون میآریم؟ عده ای اگر آقا رو نمیشناسن، از ایشون سوءاستفاده هم نمی کنن، به ایشون ستم هم نمی کنن؛ اونها به خودشون ستم می کنن.غربت و مظلومیت آقا فقط میون مردمی که نمیشناسنشون نیست، بیشتر از اون، در میان مردمیه که ادعای شناخت و پیروی از ایشون رو دارن ، درمیان کسانیه که نام ایشونو تنور داغ خودشون کرده ان.آقا بیشترین خون دل رو از دست کسانی می خورن که به نام ایشون سکه جعلمی کنن، شعبه راه می اندازن،دفتر نمایندگی می زنن و نام ایشون رو وسیله و دستاویز رسیدن به منافع خودشون قرار می دن.

اگر ما با بلندترین صدا فریاد بزنیم « آقا بیـا ! » اما تو دلمون نیامدنشون رو ترجیح بدیم، یاحضور و ظهور ایشون رو مزاحم منافع خودمون بدونیم، آقا دلمون رو می بینن و صدای دلمون رو می شنون، نه فریادهای بی پایه و اساسمون ر و. ما هنوز تکلیفمون رو با خودمون و آقا روشن نکردیم. ما هنوز به آداب حرف زدن با آقا مودب نشدیم ، چطور به خودمون اجازه میدیم که با این هیاهو و غوغا، آمدنشون رو طلب کنیم؟!

...

ناگهان از انتهای مجلس کسی فریاد زد:

_ به نام آقا امام زمان، ازجا بلندبشین و یه قدم برین جلوتر تا جا برای بقیه باز بشه.

جوان زیرلب گفت:

_ این هم استفاده ابزاری از اسم آقا.

 و همراه با بقیه از جابلندشد و چندقدم جلوتر نشست.

                                                                                                                                      ادامه داره . . . 


پ.ن: کمی دیرتر / سیدمهدی شجاعی.

حی علی الحسین(ع) زمانه ات...

بحث،بحث ادعاست و

پایبندی تا کجاست..؟

دیالوگ قشنگی تو ذهنم جاگذاشت؛

«_معرفت ندیدی که بهم میگی اند معرفتی...

یه نگاه به نقشی که قراره براش بخونی بنداز...

آقام ابالفضل العباس اند معرفت و مرام و حیا و ادبه..»

بنفسی انت ...

...!

"ما " ، داریم به چی می نازیم؟!

به عهد های تندتند شکسته مون..؟

یا به حال نداشته مون؟

به قساوتمون..؟

یا به گفتن"خودت یه کاریش بکن دیگه.."مون..؟!

...

نمای1 و نمای2 و نمای3 و نمای4

+ ای آب فرات خاک عالم به سرت/ ای کاش به کربلا نمی شد گذرت
       سوزد جگر حسین برای تو هنوز / از بهر حسین چرا نسوزد جگرت

+ افتاده دست راست خدایا ز پیکرم / بر دامن حسین رسان دست دیگرم

+ دست چپم فتاد اگر هست دست راست/ اما هزار حیف که یک دست بی صداست..

+دوباره قصهء مردی... غریب و آزاده

دوباره مشک و علمدار و ناله طفلان

دوباره صوت جوانی...

به خلق و خو چو نبی

غریب و تشنه و زخمی...

زگوشهء میدان دوباره شعر جنون و

...دوباره شور جوانی

دوباره صورت و سیلی...

دوباره خار مغیلان

دوباره حال و هوایِ... حسین و کرببلایش

دوباره میرسد از کربلا...

اناالعطشان...

+نگاه1   و   نگاه2  -» حتما ببینید(فوق العاده ست..)


زیرنویس:

_ عهدم بر این بوده و هست "مادامیکه حس نوشتن نبود،ننویسم"..؛ رو عهدم هستم.. .

_ میگن قطره اشکی بر حسین(ع)ریختن تمام گناهانو پاک میکنه(تبصره و ماده نزدن که اگر اینگونه پس فلان)،..حالا چرا لطافت و درک طهارت،احساس نمیشه...؟ یعنی انقد ارتجاعی مون به سمت آلودگی سریعه؟! نمیدونم...به قول شاعر"آه! کجای کار من ،پیش تو لنگ میزند..؟" نمیدونم..

مهاجرا الی الله...

انا لله و انا الیه راجعون ..

دیروز به کوچه،راه را بر زهرا"س"

امروز به روی زائر بیت الله...

اینها ولد کثیف آن اشرارند

"این قوم به راه بستن عادت دارند"...

صبر را برای بازماندگان آن عزیزان آرزو داریم..


ترس عربستان از تهدید رهبر معظم!


پ.ن: یک مشت زبان نفهم و جانی/دیوانه و عقده ای،روانی/اندازه ی فهم،قدر ارزن/مصداق دقیق لفظ کودن/ظاهر که نگو!شبیه انتر/باطن که خدا به دور،بدتر/ازهرچه که سافل است،اسفل/مصداق سه نقطه اند و انگل/هرگز نرسد به پای ایشان/درفتنه گری و مکر،شیطان/یاگرم چریدن اند و مستند/یا اینکه به فکر چیز هستند/آل شکم اند و آل تنبان/رحمت به شعور و فهم حیوان/احمق تر از آنکه وصف گردند/باعقل و شعور در نبردند/گور پدر سعود و آلش/بشمار که میرسد زوالش (به امید خدا؛ان شاءالله)

سفر

خب،بریم سر اصل مطلب!

اینایی که میگمو تصورکنید؛

یه روز آفتابیه و شمادوست عزیز،در یک کشتی نشستین..همراه با افراد دیگه.

روی یک صندلی در عرشه ی کشتی لم دادید واز منظره فیض میبرین.

صدای موج هم میاد و چندتا مرغ دریایی هم دارن کمی دورتر پرواز میکنن.. وهمه جاتاچشم کارمیکنه آبی آب دیده میشه وبس.(یه جزیره هم هست!)

همینطور که دارین افتادن اون همسفرتون رو میبینید و صدای شکسته شدن چندتا لیوان و.. که از روی میز افتادن،میشنوید؛حواستون به تعادل خودتون نیست و... با اون همه دک وپوز ، شما فرش زمین میشی! علت چیه؟! معلومه! دریا هر چقدر هم آروم باشه،کشتی تکون های خودش رو خواهد داشت.قطعا!

عصبانی میشین که چرا نوشیدنی تون ریخت رو لباستون و...؟! ودر همین حین که دارین به لباس کثیفتون باتاسف نگاه میکنید،دوستی حالشون بدمیشه و لباس شمارو مزین میکنن..!

بسه،همینجا کات بدین...stop please!!

شخصی،تو یه جزیره ای نزدیک به شما،داره تماشامیکنه این کشتی با اون عظمت رو :

"یه کشتی بزرگ،که داره روی دریای اروم و زیر افتابی بس درخشان حرکت میکنه... مسافران کشتی قطعا از این سفر لذت میبرند..!" 

...

گفتگوی بین شما و"شخصی"در جزیره پس از پیاده شدن از کشتی:

_اون:wow!خوش بحالتون که تجربه سفرباچنین کشتی ای رو داشتید!خیلی زیبابود تماشاتون میکردم..و... کشتی روی آب مثل یک پر توی هوا حرکت میکرد؛ای کاش من هم در اون کشتی بودم..! .

_شما: ای کاش نمیرفتم؛ یک نفر حالش به هم خورده بود و لباسم روکثیف کرد،پرت شدم و به هرطرف خوردم، و همینطور هم،ظرف ها شکست،دوستم دستش در رفت و.... !

...

آیا شما میتونید بگید که این همه اتفاق وناراحتی شما ریشه در کوتاهی ناخدای کشتی داره؟؟

یا بهتره بپرسم آیا شما میتونید سفری داشته باشیدباکشتی،که عاری از هرگونه تکان و تنش باشه؟؟

به نظرشما خدمه مربوطه کشتی نمیتونستن تدبیری بیاندیشن که مثلا صندلی ها و میز ها و وسایل ،محکم کاری ودرجای خوشون ثابت میشدن؟؟کوتاهی از خدمه نبود که وظایف محول شده رو خوب انجام ندادند؟؟

ناخدا نمیتونه هم کشتی رو هدایت کنه وهم جزءبه جزءکارهای افراد و شخصا چک کنه..مگر با گزارش نماینده(اگر نماینده برخلاف خدمه،کارشودرست انجام بده)...

همه ی افراد به اندازه ناخدا جامع ،دقیق ،دغدغه مند و عالم نیستند..

...

در مملکتی که ولی فقیه  دارد،ممکن است بی عدالتی هم دیده شود..اما همه ی اینها ریشه در زیرشاخه ها دارد نه اصل ریشه.

مملکتی که ولی فقیه دارد حتی ممکن است در درون،افراد حالشان به هم بخورد،لباسشان آلوده و کثیف شود،پرت بشوند و ضربه بخورند،خیلی چیزهابشکند و... 

اما ؛همین مملکت برای "شخصی"هایی wow! را در بر دارد..!

یاعلی



خواب زن چپ نیست!

خواب زن چپه!!! یعنی چی؟ این منطقیه که ما نصف انسانها را در یک دسته به اسم "زن" قرار بدیم و مطلقا اون هارو صاحب یک ویژگی بدونیم!! و حکم صادر کنیم که این دسته هر خوابی ببینه بی اعتباره و چپه؟!

نه... اصلا حرف منطق و اینا نیست، "خواب زن چپه" تحریفیه از واقعیتِ "خواب ظن چپه". "ظن" یعنی توهم، گمان بردن و شک کردن و خواب ظن هم خوابیه که بر مبنای توهم و شک و گمان شکل گرفته، در واقع وقتی چیزی ذهن مارو به خودش مشغول کرده باشه، وقتی در طول روز با موضوعی زیاد سر و کار داشته باشیم، وقتی موضوع حل نشده ای داشته باشیم یا مواردی شبیه به این، همه ی این ها در ناخودآگاه ما بخشی رو به خودش اختصاص می ده که تو خواب و رویاهای ما خودش رو نشون می ده و به این خواب ها " خواب ظن" می گن که معمولا بی اعتباره و قابل اعتماد نیست، شاید خیلی ها این رو بدونن اما هستن افرادی که هنوز بعد از این که زنی خوابی رو براشون تعریف می کنه از جمله ی خواب زن چپه استفاده می کنن، واقعیت اینه که مردم عامی بدون آگاهی از دیکته و واقعیت اون، این جمله رو تکرار میکنن...

زود رفتی رفیق...

این اواخر یه جوری بودی ؛ بند بقیه نبودی..

فهمیده بودم  پابند زمین نیستی..

آسمونی بودی..

دغدغه ت چیزهایی بود که خیلی از هم سن و سالهات تو مخیله شون هم نمیگنجید..

صحبت سر "تقوا"بود و جناب "حضرت دوست"...

سکوتت خیلی شلوغ میگذشت.. ونهایتا با جمله ای ؛نتیجه ای یا نگاهی سر وامیکرد..

یادت نرفته که"شکسپیر"لقب خودت بود؟..

هانیه؛

بدجوری سوزوندیمون..

میگن "نقره داغ شدیم"..

میگن "یه مروارید رو از دست دادیم"..

هانیه؛

سکوت طی کردی ،اما ؛

غوغا کردی با رفتنت..

رفقا هنوزم که هنوزه تو شوکن..

چه کردی با ما،با رفتنت هانیه..؟

میگم رفیق!

"خداییش خیلی زود بود...

زود بود برای

تبدیل شدن به

"مرحومه حانیه(بقول خودت "هانیه")رحمانی نیا"...

مرحومه هانیه رحمانی نیاتصادف زانتیا با کامیون


چ مثل چادر..

خدا میخواست...

به تو "بال و پر "دهد...

...

گفت:چشمت میزنند!!!!!!

 "چادر" داد  ؛)

چادر


خودنوشت: عرب زبان ها "چ"ندارند؛

به گمانم"چادر" ما، همان "جادر" آنهاست..!

"جادر" یعنی "جای دُر "..!

...

سلام بر تو ای "دُر "..! :)

کلیپ/آب فتنه پیش روی ایران

دانلود با لینک مستقیم و حجم27مگابایت

کلیپ/ آب فتنه پیش روی ایران – استاد رائفی پور