زود رفتی رفیق...
- دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۷ ب.ظ
این اواخر یه جوری بودی ؛ بند بقیه نبودی..
فهمیده بودم پابند زمین نیستی..
آسمونی بودی..
دغدغه ت چیزهایی بود که خیلی از هم سن و سالهات تو مخیله شون هم نمیگنجید..
صحبت سر "تقوا"بود و جناب "حضرت دوست"...
سکوتت خیلی شلوغ میگذشت.. ونهایتا با جمله ای ؛نتیجه ای یا نگاهی سر وامیکرد..
یادت نرفته که"شکسپیر"لقب خودت بود؟..
هانیه؛
بدجوری سوزوندیمون..
میگن "نقره داغ شدیم"..
میگن "یه مروارید رو از دست دادیم"..
هانیه؛
سکوت طی کردی ،اما ؛
غوغا کردی با رفتنت..
رفقا هنوزم که هنوزه تو شوکن..
چه کردی با ما،با رفتنت هانیه..؟
میگم رفیق!
"خداییش خیلی زود بود...
زود بود برای
تبدیل شدن به
"مرحومه حانیه(بقول خودت "هانیه")رحمانی نیا"...
اتفاقا همیشه میوفتن و متاسفانه ما هم درش نمی تونیم دخیل شیم. صبر بده بهتون ..
+ شاید پیشنهاد نابجاییه ولی "باخیال" از "آنتی بی خیال" استیکی تره و آدم تو ذهنش میمونه.
نمیدونم چرا گفتم اینا رو اصن
موفق باشین