ببخشید ! شمع دارید..؟!
- سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۱ ب.ظ
امام کاظم(ع) فرمود:
آفرین به شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما، به دوستی ما، چنگ زنندگانند و در ولایت و دوستی ما و در برائت از دشمنان ما، ثابت قدمانند. آنان، از ما هستند و ما، از آنانیم. آنان، به پیشوایی و امامت ما خاندان، راضی و خشنود شدند و ما، به شیعه بودن آنان، راضی شدیم. خوشا به حال آنان، سوگند به خدا! که آنان، در قیامت، در مرتبه ی ما با ما هستند.
بحار الانوار 51: 151، ح 6.
+بیش از سیصد نفر از مردم شیعه ی نیجریه مظلومانه به شهادت رسیدند ...
نمی خواهید بروید روبروی سفارت نیجریه شمع روشن کنید...!؟
نمی خواهید در سازمان ملل به احترامشون سکوت کنید...!؟
نمی خواهید به آنها تسلیت بگوئید...!؟
به خدا اینان هم انسان بودند...
نمای1 و نمای2 و نمای3 و نمای4 و نمای5
+شعیه یعنی دعبل چشم انتظار
«بشنو از نی چون حکایت می کند»
شیعه را در خون روایت می کند
نی حدیث آفرینش، باز گفت
باز گفت اما به شرح راز گفت
دست حق تا خشت آدم را نهاد
بر دهانش نام خاتم را نهاد
نام احمد نام جمله انبیاست
«چون که صد آمد نود هم پیش ماست»
از مناره پنج نوبت پرخروش
نام احمد با علی آید به گوش
روز و شب گویم به آوای جلی!
«اکفیانی یا محمد یا علی»
کیستی ای حامی ختم رسل
اول و آخر تویی ای نفس کُل
موج هستی، کشتی و دریا تویی
حق تویی، پیدا و ناپیدا تویی
ای حضورت نقش در آیینه ها
مهبط تنزیل شوقت سینه ها
بی خود از خود در بیابان طلب
می زنم بر خاک زانوی ادب
آفتاب ای آفتاب ای آفتاب
از نگاه بندگانت رخ متاب
دوش صحرا می کشد آه مرا
ناله های گاه و بیگاه مرا
ناله هایم را به چاه انداختم
بادهایم را به راه انداختم
یا علی جان تا ز عشقت دم زدم
پرسه در شش گوشة عالم زدم
از حضیض خاک تا اوج فلک
فاش دیدم سرّ الله معک
از فروغت دیده ادراک، چاک
وز فراقت عدل، مدفون زیر خاک
حیدرا یک جلوه محتاج توام
دار بر پا کن که حلّاج توام
یک دو گام از خویشتن بیرون زنم
گام دیگر بر سر گردون زنم
گام بردارم ولی با یاد تو
سرنهم بر دامن اولاد تو
شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجاز و کوفه تا شام و حلب
شیعه یعنی یک بیابان بی کسی
غربت صدساله بی دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جست وجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی وعده ای با نان جو
کشت صد آیینه تا فصل درو
شعیه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
شیعه یعنی تندر آتش فروز
شیعه یعنی زاهد شب، شیر روز
شیعه یعنی تیغ تیغ موشکاف
شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف
شیعه یعنی عشق بازی باخدا
یک نیستان تک نوازی با خدا
شیعه یعنی سابقون السابقون
شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون
شیعه باید آب ها را گل کند
خط سوم را به خون کامل کند
خط سوم، خط سرخ اولیاست
کربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنی هفت خطی در جنون
شعیه طوفان می کند در کاف و نون
شیعه یعنی تشنة جام بلا
شیعگی یعنی قیام کربلا
شیعه یعنی شوق، یعنی انتظار
صاحب آیینه تا صبح بهار
شیعه یعنی سالک پا در رکاب
تا که خورشید افکند از رخ نقاب
عشقبازان! شور و حال آمد پدید
میم و حا و میم و دال آمد پدید
آمد آن روز که در ناباوری
سرزند از غرب، مهر خاوری
راستین مردی رسد با تیغ کج
شیعیان: «الصبر مفتاح الفرج»
برق تیغم خاک را روشن کند
شوره زار تیره را گلشن کند
شیعه یعنی دعبل چشم انتظار
تا کشد بر دوش خود چل سال دار
شیعه باید همچو اشعار کمیت
سرنهد بر خاک پای اهل بیت
یا فرزدق وار در پیش هشام
ترک جان گوید به تصدیق امام
این سخن کوتاه کردم والسلام
شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام