آقا جان! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند،حیف نیست دیده را
شوق وصال باشد ولی فروغ دیده نباشد...
ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است
خدیجه، به خانه ای می آید که زینتی جز حضور همیشگی ملایک ندارد؛ خانه ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی دل نشینی را نمی شناسد، خانه ای که افق های روشن آسمان، چشم به آستان بی آلایش آن دوخته اند...
+پی نوشت:
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ...
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی ...
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن ...
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی ...
برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی ...
برای عده ای چه خوب شد نیامدی ....
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ...
دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نیامدی...
شعر علیرضا قزوه برای ابراهیم زکزاکی
زیباترین باران ها در افریقا می بارد
در «گیسلو»
«کادونا»
خونین ترین روز عاشوراست
بزرگترین فریاد
اربعین است
و سرخ ترین خبر
در «زاریا» ست
و تا هنوز شیعیان دو گروه اند
یکی تیر می خورد و یکی مدال می گیرد
یکی تبعید می شود و یکی تبلیغ می شود
با اتصال دائم و پر سرعت به هر چیز
از «عرب سِت» تا ویزای شنگن و
تا دیدار با وزیر مختار
فالوده می خورند از شیراز تا واشنگتن
برو بیا دارند با خرگوش ها و
سوسمارهای عبدالعزیز
فلسطین، نه
زینبیه ، هرگز
جهاد، اصلا و ابدا
اما قمه، حتما
چلوکباب ، همیشه
و مرجعیتی که مُهر می شود دهانش
به مُهر و مِهر ملکه
و زاریا، شیراز نیست
لندن نیست
که زاریا، قدس است و کربلای حسین(ع) است
و زینت ابراهیم
زینب زمانهی ماست
ام البنین نیجریهای در خون است
امام کاظم(ع) فرمود:
آفرین به شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما، به دوستی ما، چنگ زنندگانند و در ولایت و دوستی ما و در برائت از دشمنان ما، ثابت قدمانند. آنان، از ما هستند و ما، از آنانیم. آنان، به پیشوایی و امامت ما خاندان، راضی و خشنود شدند و ما، به شیعه بودن آنان، راضی شدیم. خوشا به حال آنان، سوگند به خدا! که آنان، در قیامت، در مرتبه ی ما با ما هستند.
بحار الانوار 51: 151، ح 6.
+بیش از سیصد نفر از مردم شیعه ی نیجریه مظلومانه به شهادت رسیدند ...
نمی خواهید بروید روبروی سفارت نیجریه شمع روشن کنید...!؟
نمی خواهید در سازمان ملل به احترامشون سکوت کنید...!؟
نمی خواهید به آنها تسلیت بگوئید...!؟
به خدا اینان هم انسان بودند...
نمای1 و نمای2 و نمای3 و نمای4 و نمای5
+شعیه یعنی دعبل چشم انتظار
«بشنو از نی چون حکایت می کند»
شیعه را در خون روایت می کند
نی حدیث آفرینش، باز گفت
در سوگ نبی(ص) جهان سیه می پوشد
در سینه، دل از داغ حسن(ع) می جوشد
از ماتم هشتمین امام معصوم(ع)
هر شیعه ز درد، جام غم می نوشد
+ آخرش من مطمئنم این گره وا میشود این حرم زیباترین تصویر دنیا میشود...!
همه رفتند و دل بی سر و پا جا مانده
از هوای حرم کرب و بلا جا مانده
به گمانم که میان همه زائرها فقط
امضای برات دل ما جا مانده
یک به یک میرسد از هر طرفی نامه دوست
که حلالم بکن، ای از همه جا مانده
صرف کردند همه فعل خداحافظی و
یک نفر هست ز جمع رفقا جا مانده
اربعین، پای پیاده، حرم حضرت عشق
حسرتش بر دل تنهای گدا جا مانده
قصه این است که من لایق آقا نشدم
از همین است که این من ز شما جا مانده
نام مارا بنویسید کف صحن حسین
بنویسید که "یک بی سر و پا جامانده
پ.ن: عالم،همه قطره ست
و
دریاست حسیــــــن(ع)...
پ.ن:کمر به همت بین الحرمینت بستم؛
حال این تو و
این من و
این دل بیقرار تو...
خودت میدانی و خودش...